شہر ملایر...حکایت..تاریخ ایران..مبل ملایر

معرفی شہر ملایر.تاریخ ایران کهن

شہر ملایر...حکایت..تاریخ ایران..مبل ملایر

معرفی شہر ملایر.تاریخ ایران کهن

💎ریگ به کفش داشتن

روزی روزگاری در سرزمینی بسیار دور، مرد دانا، شجاع و جنگاوری به نام سنجر زندگی می کردو او همیشه قبل از جنگیدن خوب فکر می کرد.

روزی حاکم به او گفت: قرار است کاروانی از هدایای بسیار گران قیمت به نشانه ی پایان جنگ به کشورمان وارد شود. من به این کاروان اعتماد ندارم. چون سال ها با این کشور در جنگ بوده ایم. شاید آوردن هدایا حیله باشد و نقشه ی شومی در سر داشته باشند.

سنجر تا رسیدن کاروان هدایا خوب فکر کرد. او به سربازان سپرد که کسی را با شمشیر و نیزه و خنجر به قصر راه ندهند. اما تازه واردان هیچ اسلحه ای همراه خود نداشتند. کاروان پادشاه کشور همسایه بدون هیچ مشکلی وارد قصر حاکم شد.

درست وقتی که فرستاده ی پادشاه کشور همسایه، پشت در اتاق حاکم منتظر ایستاده بود تا نامه ی صلح و هدایا را با او تقدیم کند. سنجر از راه رسید. رو به آن ها کرد و گفت: حاکم سرزمین ما منتظر ورود شما مهمانان عزیز است؛ اما من به عنوان رئیس تشریفات از شما می خواهم که چکمه هایتان را قبل از ورود به اتاق حاکم درآورید.با شنیدن این حرف، افراد تازه وارد و سردسته ی آنان به همدیگر نگاهی انداختند. رنگ صورتشان سرخ سرخ شد. یکی از آن ها بهانه آورد: ولی قربان! این لباس رسمی ماست. ما نمی توانیم بدون آن به حضور حاکم برسیم.

سنجر گفت: اما این قانون حاکم و قصر اوست. کسی نمی تواند آن را زیر پا بگذارد. حالا چکمه هایتان را درآورید.

آن چند نفر وقتی اصرار خود را بی فایده دیدند، ناگهان خم شدند و خنجرهای کوچک زهرآگین را از چکمه های خود بیرون آوردند. آن ها با سنجر درگیر شدند. سنجر که از قبل حیله ی آن ها را فهمیده بود و آمادگی جنگ را داشت، باشجاعت با آن ها جنگید و همه را دست بسته به ماموران کاخ تحویل داد.

حاکم به هوش و درایت سنجر آفرین گفت و به او هدیه داد. از آن روز به بعد به افرادی که در ظاهر خطرناک نیستند ولی در سرشان پر از نقشه است می گویند: حتماً ریگی به کفشش دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۶
Said Bayat

 

 

در افسانه ها آمده است، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، روزی از نزدیکی خانه بازرگانی رد شد در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال او غبطه خورد و گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در یک لحظه او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد.

 

تا مدتها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا اینکه یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان نیز ناچارند به حاکم احترام بگذارند. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم آن وقت از همه قویتر می شدم. در همان لحظه او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد، در حالی که روی تخت روانی نشسته بود مردم همه به او تعظیم می کردند.

 

روزی احساس کرد که نور خورشید او را آزار می دهد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است. او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد ابر باشد و تبدیل به ابری بزرگ شد.

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا صخره سنگی است و آرزو کرد که سنگ باشد و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.

 

همانطور که با غرور ایستاده بود و به هیبت و شکوه خود می نگریست، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!

 

 🌐

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۸ ، ۲۰:۵۱
Said Bayat

1. قلعه پری.یادگاری عهد دیردر منطقه ومرکز پراکنشی قومی معرف به پرتکنوی به نقل از هرودت یکی از طوایف شش گانه تشکیل دهنده قوم ماد بودند و در کوهای بختیاری گله دار و جهت چرا به جنوب شرقی ملایر آمده و مقیم شدند و نام این قوم بر زیستگاهشان نهاده شد.   مجموعه یافته های فرهنگی در این تپه وهمچنین سبک تدفین در این قبور بیانگر فرهنگ گذشته این منطقه در دوره پیش از تاریخ است وگمانه ها حکایت از قدمت آن به هزاره سوم قبل از میلاد میدهد .

2.قلعه بلنده ی قریه ی ازناو.بعضی آن را به عهد ساسانی و بعضی دیگر همآن را کمتر از دویست سال میدانند.

3.تپه نوشیجان.700سال پیش از میلاد به استناد یافته های فرهنگی سه دوره بنام دوره ماد، هخامنشی وسلوکی و اشکانی در آن دیده میشود.

4.تپه زمان آباد.مربوط به دوره ماد وسلوکی.

5.شهر ویرانه ی دهنو علی.مربوط به دوره هخامنشی ، گویند سفال های آن شباهت به سفال های تخت جمشید دارد.احتمال صنعت کوزه گری دراین ناحیه رونق داشته.

6.برج خانقلی سامن.مربوط به هفصد سال پیش

7.بغداد کوچیکه.غرب شهرستان ملایر، جنوب روستای کرتیل آباد ،منسوب به زمان ساسانی که به خرابه های کرتیل آباد معروف است.

8.توچغاز.غرب شهرستان ملایر دوره مادو سلوکی درآن دیده شده.

9.روستای گرجایی.جنوب شرقی شهرستان ملایر. مربوط به ایل شاملووآثاری از صفویه وزندیه وقاجار در این روستا وجود دارد .

10.آورزمان .مربوط به دوره قاجار ولی خود واژه بیانگر قدمت دیرینه عهد باستانی است.تپه های چهار خاتون موجود در این روستا قدمتی کهن دارد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۸ ، ۲۱:۵۴
Said Bayat

روزی سفره ای گسترانیده و کله پاچه ای بیاوردند.

 سلطان فرمود:

 در این کله پاچه اندرزها نهفته است.

سپس لقمه نانی برداشت 

و یک راست " مغز " کله را تناول نمود، 

سپس گفت:

اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از " مغز " تهی کنید!

سپس " زبان " کله پاچه را نوش جان و فرمود:

اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید 

" زبان " جامعه را کوتاه و ساکت کنید.

سپس " چشم ها و بناگوش " کله پاچه را همچون قبل برکشید و فرمود:

برای این که ملتی را کنترل کنید، 

بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید

و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.

 

وزیر اعظم عرض کرد:

پادشاها! قربانت بروم حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب شکم ما را چه میدهید؟

ذات ملوکانه، در حالی که دست خود را بر سبیل های چرب خویش می کشیدند، با ابروان خود اشاره ای به " پاچه " انداختند و فرمودند:

شما " پاچه " را بخورید و " پاچه خواری " را در جامعه رواج دهید تا حکومت مان مستدام بماند...!

 

 🌐

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۲۰:۴۹
Said Bayat

وقتی یک دانشمند هندی شطرنج رو اختراع کرد تقدیم به پادشاه هند کرد و پادشاه هند شطرنج رو به ایران فرستاد تا یه جورایی پز دانشمند هاش رو به ایران بدهد.

پادشاه ایران انوشیروان خسرو به داناترین وزیرش بزرگمهر دستور داد تا او نیز بازی بسازد،‌ وزیر ایران که از دانشمندان بزرگ بود بازی زیبای تخته نرد را ساخت

 

فلسفه پیدایش و رموز تخته نرد:

 

30 مهره: نشانگر 30 شبانه روز یک ماه

24 خانه: نشانگر 24 ساعت شبانه روز

4 قسمت زمین: 4 فصل سال

5 دست بازی: 5 وقت یک شبانه روز

2 رنگ سیاه و سپید: شب و روز

هر طرف زمین 12 خانه دارد: 12 ماه سال

تخته نرد: کره زمین

زمین بازی: آسمان

تاس: ستاره بخت و اقبال

گردش تاس ها: گردش ایام

مهره ها: انسان ها

گردش مهره در زمین: حرکت انسان ها (زندگی)

برداشتن مهره در پایان هر بازی: مرگ انسان ها

 

اعداد تاس:

 

1 – یکتایی و خدا پرستی

2 – آسمان و زمین

3 – پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک

4 – اباختر (شمال)، نیمروز (جنوب)، خاور (شرق)، باختر (غرب)

5 – خورشید، ماه، ستاره، آتش، رعد (ابر و باد و مه و خورشید و فلک)

6 – شش روز آفرینش💠 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۰۰:۵۸
Said Bayat

آریوبَرزَن از شاهزادگان و سرداران هخامنشی که در برابر سپاه اسکندر، به همراه ٥٠٠٠ نفر ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن کشته شدند. داستان او یکی از حزن انگیز ترین اتفاقات تاریخ است

 

🌐

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۲۳:۴۳
Said Bayat

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۲۳:۳۶
Said Bayat

‍ آبزن چیست؟

 

در ایران باستان محفظه ای از سفال یا فلز به اندازه یک نفر ساخته میشد که ایرانیان خود را در آن شستشو میدادند زیرا در نظر ایرانیان آلوده کردن آب بسیار گناه بود و برای جلوگیری از آلودگی آب روان یا استخرها یا هر آب بزرگ همان مقدار آبی را که برای شستشوی یک نفر لازم بود استفاده میکردند.(حافظان محیط زیست تازه امروزه به این اصل پی برده اند)

 

در گزارش شاهنامه فردوسی در بخش پادشاهی ضحاک از آبزن سخن به میان آمده که ضحاک برای رستن از آزار ماران همه روزه تن در آبزنی پر از خون دد و دام و مرد و زن شستشو میداد.

 

آبزن همی خون دام و دد و مرد و زن

بریزد کند در یکی آبدن

 

مگر کاو سرو تن بشوید به خون

شود فال اخترشناسان نگون

 

و نیز در کتاب کارنامه اردشیر بابکان آمده است که بابک شاه به ساسان دستور داد تا تن در آبزن بشوید و دستی جامه شاهوار بر تن کند.

 

این آبزن که از عهد باستان در میان ایرانیان رایج بود را برای نخستین بار سفیر فتحعلی شاه قاجار در پاریس بساخت و از آنجا که که آنان گرمابه نمیشناختند همین آبزن بعدها در اروپا به خود نام "وان" گرفت و وقتی به ایران بازگشت گمان رفت که پدیده ای اروپایی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۸ ، ۱۳:۴۷
Said Bayat

در باور ایرانیان دوره ساسانی فرستادن یک کیسه نمک نشان از «وفاداری عهد» بود !

 

شاهان ایرانی هرگاه عهدی می‌بستند یا وعده‌ای می‌دادند همراه با نامه مهر‌کرده خود کیسه نمکی هم می‌فرستادند که نشانه وفای به عهد بود و ما ایرانیان هنوز به هرکسی که در حق ما بدی می‌کند میگوییم : نمک نشناس !

 

 💠 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۸ ، ۲۳:۵۱
Said Bayat

شکستن قلنج گردن می تواند بسیار خطرناک باشد. این کار ممکن است باعث پارگی شریانهای گردن در اثر گیر کردن بین مهره ها شود که عواقبی مانند سکته، کما یا مرگ را به دنبال خواهد داشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۸ ، ۲۱:۴۷
Said Bayat